آرمان

یادداشت های کاملا شخصی!

گردش در سال ۱۲۶۷

زنگ ناهار، توی کتابخونه وزین (!) مدرسه مون داشتم درس میخوندم که چشمم افتاد به یه کتاب: آرشیو روزنامه وقایع اتفاقیه از شماره 1 تا ...

میدونستم که روزنامه وقایع اتفاقیه اولین روزنامه ایرانه که امیرکبیر اونو راه انداخته و خیلی قدیمیه؛ احتمالا هم مطالب باحالی توش پیدا میشه.

رفتم و برداشتمش. خیلی روش خاک داشت که به کمک لباس یکی از بچه ها، خاک هارو پس زدیم!

و شروع کردیم به گشت و گذار تو سال ۱۲۶۷.

ادامه مطلب...
۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرمـان

پناهنده ها

هر چقد فکر میکنم ممارست میکنم نمیفهمم که چرا اروپایی ها انقد این پناهنده ها رو دوست دارن. درسته که پناهجوها هم آدمن و کمک به همنوع کلا کار خیلی خوبیه ولی آخه اینقد؟ تو یکی از همین کشورای عضو اتحادیه اروپا مردمش ریختن بیرون تظاهرات که چرا پناهنده هارو نمیذارین بیان تو کشورمون :|

حالا ما باشیم نژاد اون پناهنده های بنده خدا رو هم که 24 ساعته دارن واسمون کار میکنن ساختمون میسازن هم تبدیل به فحش میکنیم...

 

۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرمـان

سیب کرم خورده



اپل اینجا، اپل اونجا، اپل همه جا!

از کارگر میوه فروشی سر کوچه تون تا سرپرست میدونِ میوه تره بار، بیشترشون حاضرن واسه خریدن یه سیب خاص، حقوق و زحمت چند ماهشون رو هم بدن. اما اپل تا ابد خفن باقی میمونه؟ نچ!

ادامه مطلب...
۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرمـان

سخن دوست خوش تر است...


به نام خدا

 

هر چی بنویسم، بازم سخن دوست خوش تر است! همچنین اعصاب سرآغاز نویسی هم ندارم!

 

یه سری مطلبه که همینجوری مینویسیم دیگه.

 

دوست داشتین بیاین ببینین؛ نظر هم نمیخاد بدین لایک هم نمیخاد بکنین.

 

والله؛ با این نوناشون.

۲۲ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرمـان